شعر نو های من
شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 7:48 :: نويسنده : کوروش کبیر
من بلاتكليفم .... بين خوبي وبدي ... بين زيباييو ، زشتي و كژي... آن خدايي كه همه مي گويند ... به بشر نزديك است ... من نمي بينم، كوووو... دختري را ديدم ... پدرش مرد ، خودش بيمار است ... مادرش هم سرطان مي گيرد ... هر چه از غصه دنياست درون قلبش ، مينشيند ... اما .... پس كجا رفت خدا ...؟ اي پناهي كه نيازي به كسي نيست تورا ... چه شده ؟ بنده تو منتظر است .... من از آن حكمت تو ... نكنم ادراكي ... تو كه عالم همه بر چرخش مويت بسته ... پس چرا بنده بي چاره و بد بخت ، فراوان داري ...؟ دخترك يادت هست ؟ تو كجايي كه شده زندگيش ويرانه ... بنده ام اما خب، حق به خالق دارم .... نظرات شما عزیزان:
|
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شعر نو های من و آدرس sherenohaieman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
|||
![]() |